فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
نازنین زینبنازنین زینب، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه سن داره

کُپُلچه خانوم، لُـپـّــــو خان و لُپَّـــک (گردو خانوم)

سه امانت الهی در خانه ی ما

نگاره های نگاهم (4)

و در ادامه:   4 September 2013 وقتی تو شبیه هفت سالگیم می شوی...!:) البته لباس عروسی که من توی عروسی خان داداشم پوشیدم، هنوز بزرگه برای دو سالگی تو اما اصرار داری و چه میشه کرد؟ ! 4 September 2013 آری ! چشم بدوز به راهی که رفته اند و اینک تو باید در آن قدم بگذاری... بعد از اینکه بوسیده بودی تابوتهای بی نشان را، می گفتی: چادرم بوی شهیدا میده... و حالا عطر چادرت، عجیب مدهوشم می کند ! 4 September 2013 کتابخوان کوچکم! نمیدانم به قول بعضی ها، خواندن کتابهای شعر کودکانه درباره ی زندگی پیامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) که پر از مفاهیم بزرگی مثل ایمان و شیعه و خداشناسی و... است...
12 خرداد 1393

نگاره های نگاهم (3)

و باز هم ادامه:   10 July 2013 11 months ago من آیا درست می بینم...که تو یادآور هرآنچه خاطرات کودکیم...،هستی؟ ! :-O 10 July 2013 11 months ago زیر درخت شاه توت هم قایم شدن، عالمی دارد... وصف ناشدنی !:) 10 July 2013 11 months ago آب بازی در چشمه... به حکم اینکه مادرت خوشش نمی آید خیس بشی و بعد سرما بخوری خدای نکرده، زودتر از بقیه بچه ها با حسرت از بازی دست می کشی ... 10 July 2013 11 months ago تاب بازی کنار درخت های آلبالو... جرعه جرعه خنده هایت را می نوشم ! 23 August 2013 9 months ago عاشق حیوانات...باغ حش (باغ وحش) و سلطانی به نام آقا شیر...
8 خرداد 1393

نگاره های نگاهم (2)

و در ادامه :   17 June 2013 11 months ago اولین باری بود که شهربازی می رفت... جایی که مادرش هنوز هم دوست میدارد! چند بار پرسید: اینجا کجاست؟!پارکه؟!؟ 20 June 2013 11 months ago برق ستاره های میان گیسوان تاب دارت، چشم ستاره های آسمان را هم خیره کرده است ... 20 June 2013 11 months ago به نام مهربان خدا... مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد... قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد... شیرین من! شیفته ی این شعر حافظ بزرگوارم که چقدر برایم تداعی می کند لبخندت را... و تلاقی می کند با نگاهت ... 20 June 2013 11 months ago وقتی چادر مامان بزرگت رو سر می کنی ...
5 خرداد 1393

نگاره های نگاهم (1)

«بسم الله الرحمن الرحیم»   طی چندین و چند پست می خواهم هر آنچه در اینستگرام نوشته ام را در وبلاگتان وارد کنم که بسیار وقت گیر و دشوار است ولی چاره ای نیست چون خاطرات این 12 ماه اخیر را بیشتر از هر جای دیگر حتی دفترهایم در آنجا ذخیره کرده بودم تا روزی فرصت دست دهد و به اینجا منتقل شود... :   12 june 2013 12 months ago فاطمه زهرا دخترم همه ی زندگی ام ... 14 june 2013 11 months ago دونه دونه عروسکها رو چیده و نون و شکر بهشون میده...به قول خودش صبآنه! می پرسم به کی رای میدی؟میگه:آقای خامنی . 15 junr 2013 11 months a...
5 خرداد 1393
1